جدول جو
جدول جو

معنی مستفیض شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مستفیض شدن
((~. شُ دَ))
فیض بردن، نیکی دریافت کردن
تصویری از مستفیض شدن
تصویر مستفیض شدن
فرهنگ فارسی معین
مستفیض شدن
فیض بردن، برخوردار شدن، بهره مند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دیسیدن (از حالی به حالی در آمدن)، ورتیشیدن تبدیل شدن تغییریافتن ازحالی بحالی درآمدن: ماهمی بینیم که چیی مستحیل شود باچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعفی شدن
تصویر مستعفی شدن
کناره گرفتن از کار کناره گیری کردن از شغل خود استعفا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
در یافته شدن منیده شدن فهمیده شدن مفهوم شدن: از مضمون مشحون بطایف و هوانشاکم من الارض. . مستفاد میشود که شغل عمارت از معظمات امور عالم و مهمات جمهور بنی آدم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتفی شدن
تصویر منتفی شدن
از بین رفتن: (موضوع منتفی شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقیم شدن
تصویر مستقیم شدن
((~. شُ))
استوار شدن، سامان یافتن
فرهنگ فارسی معین
برخوردار شدن، بهره مند شدن، منتفع گشتن، سودبردن، بهره گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بهره مند کردن، برخوردار کردن، فیض رساندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استنباط شدن، دریافت شدن، برگرفته شدن، درک شدن، مفهوم شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کناره گیری کردن (ازشغل، مقام) ، استعفا دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استحاله شدن، تبدیل شدن، تغییر یافتن، مبدل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پنهان شدن، نهان گشتن، مخفی شدن، مکتوم ماندن، پوشیده ماندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برطرف شدن، از بین رفتن، از میان رفتن، مسکوت ماندن، رها شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد